تو مسير برگشت پادكست اخرى كه دانلود كرده بودم و گذاشتم به گوش و محو مسير هرباره ى هرروز و مخمل سبز رنگ فَرِّ وردين شدم .
از سرى پادكست هاى بهترين ِ خودت شوى على يگانه بود كه از بطن و ريشه ادم و قلقلك مى داد .
از خاموش بودن نشخوار و صداى درونم راضى بودم و لحظه خودش و پيش چِشَمْ كِششششى ميداد ك … گسى اش كم از زيبايى سبزينه پيش رو تو جاده نداشت .
على يگانه تو اين قسمت بدجور دس گذاشته بود رو همون فكرى كه هميشه خارش منه !
اينكه " تو " چى كردى براى زندگى ات . آيا توو مسير درست خودتى ؟
اگر ك اين ماه اخرين ماه زندگى ات باشه، كارايي كه در طى روز انجام ميدى و ادامه ميدى ؟؟
و من تو فكر فرو رفتم … به جايگاهم نگاه كردم از بالا ، به جبر به فشار ها ، به خواسته هاى دل خودم
و نهايتاً اين مشاهده نشخوار ذهن منو بيدار نكرد ذهنم مثل آونگى به سمت معناى عاميانه تقدير و قضا در آمد و شد قرار گرفت
و از درون خواستم كه يكبار براى هميشه مرز باريك مفهوم قضاو قدر وانتخاب و رقم زدن به دست خودى خود برام مشخص بشه .
از نظر من براى شدن هر چيزى در زندگى تك تك ما پروسه ويژه اى نياز به سپرى داره ، هر شخصى راه خودش رو براى اين بلوغ طى ميكنه و طريق وى منحصر به خود فرد هست … تجارب تو و تيست تو در كسب درس هاى كسب شده در مسير مدت زمان طول مسير رو رقم ميزنه ؛ تا اين پازل شخصى ما تكميل بشه
اما آيا اين بين ما ادم ها واقعاً دست به انتخاب ميزنيم ؟
يا ظرف وجودى همه امان از پيش تعيين شده و مظروف تنها سير تكاملى براى نيل به همان ظرف مذكور است ؟
پاسخ چيست ؟
تو ,مسير ,كه ,براى ,، ,رو ,زندگى ات ,، به ,بودم و ,على يگانه ,هر چيزى
درباره این سایت